ساختار سرمایه و اهمیت آن
تصمیمگیری در مورد ساختار سرمایه، یکی از چالش برانگیزترین و مشکلترین مسایل پیش روی شرکت ها، و در عین حال، حیاتیترین تصمیم در مورد ادامه بقای آن ها است. با مراجعه به تحقیقات و متون دانشگاهی مشاهده می شود که عمده ترین دلایل ناکامی شرکت ها، فقدان یا عدم کفایت سرمایه گذاری و تامین مالی نامناسب و ناکافی آن ها است. اغلب مالکان شرکت های کوچک از مهارت های تجاری قوی برخوردار نیستند و به این ترتیب، فهم و استنباط درستی از شرایط و نحوه فعالیت بازارهای مالی و عرضه کنندگان منابع تامین مالی ندارند. به عنوان نمونه، مالکان این شرکت ها ممکن است ترکیب نامناسبی از منابع(بدهی در مقابل سرمایه) را انتخاب کنند یا این که منابعی را تحصیل نمایند که تعهدات و محدودیت های نقدینگی بالایی را برای آنان به دنبال داشته باشد یا حتی قراردادهایی منعقد کنند که تعهدات هزینه ای بالایی را برای آنان به دنبال داشته باشد. آنان حتی ممکن است برای تامین مالی به عرضه کنندگان منابعی، مراجعه کنند که کار کردن با آن ها مشکلساز باشد. بنابراین، ممکن است ضعف های موجود منجر به سرمایه گذاری نامناسبی شود که ادامه بقا و حیات شرکت را تهدید کند.
ساختار سرمایه نامناسب برای هر شرکتی یا به طور خاص در مورد شرکت های کوچک، همه زمینه های فعالیت شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد و می تواند منجر به بروز مسایلی نظیر عدم کارایی در بازاریابی محصولات، عدم کارآمدی و ناتوانی در به کارگیری مناسب نیروی انسانی و موارد مشابه شود. به بیان دیگر، فاینلی(۱۹۸۴) میگوید، به رغم وجود دلایل متعدد در مورد بحران های مرتبط با شرکت های کوچک و کارآفرین، عمدهترین دلایل این ناکامی ها، فقدان ساختار سرمایه مناسب و به دنبال آن مسایل نقدینگی این شرکت ها است. وی میگوید منابع مالی در دوره های رشد شرکت ها مورد نیاز است و فقدان منابع و تامین منابع کافی منجر به وقوع مسایل و مشکلات عمده ای در دوره رشد شرکت ها می شود. از سوی دیگر، رشد شرکتها لازمه بقای آن ها است و همین رشد منجر به ایجاد تقاضا در مورد منابع و سرمایه می شود. این مساله را سیرمون و هیت(۲۰۰۳) نیز به گونهای دیگر بیان میکنند. آنان معتقدند منابع مالی مناسب لازمه توسعه همه شرکت ها است. اما داشتن منابع مالی مناسب برای دستیابی به مزیت رقابتی، شرط کافی نیست. از دیدگاه آنان، این مساله برای شرکت های کوچک و با مالکیت خانوادگی اهمیت افزون تری دارد و این شرکتها باید برای رقابت در بازارهای پویای امروزی، مدیریت منابع خود را به گونه موثری انجام دهند.
در این باره ون آئوکین(۲۰۰۱) نیز معتقد است سرمایه گذاری مناسب و کافی در شرکت ها، به آن ها این امکان را می دهد تا بتواند منابع ضروری را تحصیل کنند. وی اهمیت تحصیل منابع را با موفقیت شرکت ها در بازار مرتبط می داند و میگوید به این طریق، شرکت ها میتوانند فرصت های بازار را با موفقیت دنبال کنند و از مزیت های فعالیت در بازار بهرهمند شوند. با در نظر گرفتن جایگاه و اهمیت صنایع کوچک و کارآفرین و لزوم حمایت از فعالیت های کارآفرینانه، توجه به خلاء موجود در زمینه تحقیقات مورد نیاز و با توجه به موارد پیشگفته، این مساله مشخص می شود که شناسایی ساختار سرمایه، چگونگی تصمیم گیری در مورد آن و عوامل موثر بر فرایند تامین مالی، از اهمیت بالایی برخوردار است و کنکاش در مورد آن می تواند به عنوان موضوع تحقیقی مناسب مطرح باشد.
۲-۲-۱- تامین منابع
تامین منابع به معنای حفظ مسئولیت پذیری خدمات سازمان و درعین حال واگذاری آن خدمات به یک سازمان بیرونی است که معمولا تحت قراردادی با استانداردها، هزینه ها و شرایط دقیق صورت میگیرد(گروه مترجمان میثاق،۱۳۸۵). در واقع تامین مالی یا فاینانس، یعنی تهیه منابع مالی و وجوه برای ادامه فعالیت شرکت و ایجادو راه اندازی طرح های توسعه و درآمدزای این واحدهای اقتصادی تامین مالی عمدتا از طریق انتشار سهام، فروش اوراق قرضه و وام و اعتبار صورت می گیرد.
۲-۲-۲- مدیریت سود و ساختار سرمایه
مدیریت سود هنگامی رخ می دهد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری کنند. از آن جا که ساختار سرمایه شرکت ها از حقوق مالکان برای برخورداری از منافع آینده آن ها و منابع تأمین مالی که شامل بدهیهای بلندمدت، سهام عادی و ممتاز و سود انباشته می باشد، تشکیل شده است، تغییر گزارشگری مالی از طریق تعیین و تغییر ساختار معاملات میتواند منجر به تغییر ساختار سرمایه گردد. تصمیمات مربوط به ساختار سرمایه نقش موثری در کارایی و اعتبار شرکت ها نزد مؤسسات تأمین سرمایه ایجاد خواهد کرد(علی آقاییو همکاران، ۱۳۸۸).