۲-۶-۴- اقتصاد (ژئوپولتیک نفتی)
یکی دیگر از مولفههای هویتی دولت عربستان سعودی، برخورداری از بزرگترین منابع و ذخایر نفت جهان است. بر اساس گزارش سالنامه جهانی نفت و گاز در سال ۲۰۰۹، این کشور تقریبا ۲۶۷ میلیارد بشکه ذخایر نفتی جهان را در اختیار دارد؛ یعنی چیزی معادل یک پنجم ذخایر نفتی شناخته شده جهان. اکنون عربستان بیشترین ظرفیت تولید نفت و بزرگترین حوزههای نفتی ساحلی و غیرساحلی را در اختیار دارد.(Baghat, 2003:455)
موقعیت ممتاز عربستان سعودی و دسترسی این کشور به دریای سرخ و خلیج فارس موقعیت ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی منحصر به فردی به این کشور داده است؛ تاسیسات خطوط لوله انتقال نفت، حوزه های نفتی را به پایانههای دریایی و سکوهای بارگیری در خلیج فارس و دریای سرخ متصل میکند.
داشتن بیشترین سهم ذخایر نفتی جهان و قدرت تولید نفت تا ۱۲ میلیون بشکه در روز به عربستان این امکان داده است که در قیمتگذاری تولید، توزیع و مصرف آن نقش خاصی را ایفا کند. علاوه بر آن، بیشترین ظرفیت تولید نفت جایگزین در عربستان سعودی قرار دارد که این خود یک دارایی راهبردی بسیار مهم برای دولت عربستان است چرا که با هر وقفه در عرضه نفت، عربستان میتواند در زمان خیلی کوتاه شکاف بین عرضه و تقاضا را پر کند. (Baghat, 2003:455-456)
عربستان بخشی از درآمدهای نفتی خود را صرف خرید تسلیحات نظامی مینماید. قرار گرفتن کعبه به عنوان قبلهگاه مسلمین جهان و منافع فرهنگی و مادی آن، عربستان را در موقعیتی خاص نسبت به دیگر کشورهای جهان اسلام و همینطور در حوزه خلیج فارس قرار میدهد. چنین مزایایی به عربستان سعودی این امکان را داده تا به گسترش نفوذ سیاسی خود در کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای اسلامی بپردازد؛ عواملی که با تکیه بر آنها، عربستان همواره در تلاش بوده است تا با اعمال فشار و یا کمکهای مالی و نظامی – که بیشتر مرهون درآمدهای نفتی هستند – به گسترش وهابیگری ، حفظ ثبات و امنیت قلمرو پادشاهی سعودی، و افزایش نفوذ و پرستیژ بینالمللی در عرصه سیاست خارجی بپردازد.
۲-۶-۵- امنیت
از آنجا که عربستان سعودی دارای یک رژیم مطلقه سلطنتی است، ماهیتا مانند هر حکومت سلطنتی دیگر هرگونه مخالفت با رژیم را سرکوب و متلاشی میکند. این نوع رفتار تاکنون ضامن ثبات طبقه حاکم سعودی بوده است. برای جلوگیری از هر اعتراضی، حکومت تشکیل هر نوع حزب یا اتحادیهای را در این کشور ممنوع کرده و حرکتی به نام انتخابات معنا و مفهومی ندارد.
خاندان آلسعود معتقدند که هر تحرکی درجهان اسلام اتفاق بیفتد با وجود مراسم سالانه حج و جمع شدن میلیونی زائران در عربستان سعودی با توجه به ساختار سیاسی بسته این کشور، در هرصورت تاثیر عمدهای براوضاع داخلی این کشور خواهد گذاشت. برای جلوگیری از این موضوع و کنترل کانونهای انقلابی، سعودی ها به تقویت و تحکیم روابط خود با رژیمهای دست راستی حاکم در برخی از کشورهای جهان اسلام و برقراری ارتباط با کشورهای غربی روی آوردهاند.
این هدف با ایجاد رابطه عربستان با کشورهای عضو پیمان ناتو و کشورهایی که در مدار آنها قرار دارند ارتباط ویژهای دارد. عربستان سعودی پس از استقلال همواره یکی از کشورهای مورد حمایت بلوک غرب بوده و به همین جهت، سیاست خارجی این کشور در بیشتر زمینهها در راستای سیاستهای جهانی غرب در منطقه قرار داشته است تا بتواند در برابر افکار و سیاستهای انقلابی موجود در جهان غرب و اسلام نقش متعادل کننده و محافظه کارانهای ایفا کند؛ و بدین ترتیب بتواند از هر گونه آشوب و ناآرامی نامطلوب و یا بروز و گسترش افکار انقلابی در منطقه و همچنین سرایت آن به داخل عربستان سعودی و دیگر کشورهای محافظه کار متحد عربستان در منطقه جلوگیری نماید.
۲-۷- تقابل سیاست خارجی ایران و عربستان
عربستان سعودی و ایران از زمان خروج انگلستان از خلیج فارس در دهه ۱۹۷۰، دو بازیگر اصلی منطقهای در خلیج فارس و خاورمیانه بودهاند. این دو بازیگر در کنار عراق سه قدرت منطقهای محسوب میشوند که نوع رویکرد و تعاملات آنها در منطقه و همچنین روابط آنها با قدرتهای فرامنطقهای، در شکلدهی به ترتیبات و شرایط سیاسی و امنیتی منطقه از عوامل عمده تلقی میشود. روابط و رویکردهای متقابل عربستان سعودی و ایران، در طول چند دهه گذشته دورههای متفاوتی را پشت سر گذاشته و فراز و نشیبهایی داشته است. با این حال این روابط به رغم برخی همکاریها همواره با رقابتها و تعارضاتی نیز همراه بوده است.(اسدی،۱۳۸۹: ۱)
عوامل و دلایل متعددی در تغییر رویکردهای ایران و عربستان سعودی در قبال یکدیگر و روابط آنها تأثیرگذار بوده است. عوامل ساختاری مانند ساختار قدرت در نظام بینالملل و سطح منطقه، ساختار رژیمهای سیاسی در دو کشور، عوامل و بسترهای تاریخی و فرهنگی – مذهبی، از مؤلفههای با ثبات و دارای تأثیرگذاری بیشتر بر این روابطند. اما عواملی مانند تغییرات دیدگاههای رهبران سیاسی و تحولات داخلی دو کشور و همچنین تحولات و روندهای منطقهای، از مؤلفههایی هستند که به تغییر در رویکردها و روابط عربستان سعودی و ایران منجر شده است.
تغییر و تحولات منطقهای یک دهه اخیر بر رویکرد عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران تاثیر گذاشته است. تغییر رژیم در عراق وتحولات بعدی آن، تحولات و جنگهای مربوط به لبنان و فلسطین، رخدادهای صورت گرفته در سوریه و همینطور در
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |
یمن از مهمترین تحولات منطقهای مورد نظر هستند. در این راستا استدلال میشود که عربستان سعودی با این برداشت که تحولات منطقهای بعد از حمله آمریکا به عراق، باعث افزایش نفوذ و قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران شده، تلاش کرده است تا ضمن گسترش نفوذ خود در منطقه، به ایجاد توازن در مقابل ایران نیز بپردازد. در این راستا کانونهای اصلی منطقهای تمرکز سعودیها برای توازنسازی و گسترش نفوذ در مقابل ایران یعنی عراق،سوریه، لبنان، فلسطین، حوزه خلیج فارس و یمن ازاهمیت ویژهای برخوردارند.
حضور قدرتهای فرامنطقهای در خلیج فارس و تبدیل شدن آنها، به خصوص آمریکا، به بازیگری دائمی در ترتیبات امنیتی منطقهای، تعارضات، چالشها و پیچیدگی رویکردهای عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران را در این خصوص افزایش داده است.
جمهوری اسلامی ایران خواستار خروج قدرتهای فرامنطقهای به خصوص آمریکا از منطقه است و معتقد است باید نوعی ترتیبات امنیتی بومی، مبتنی بر مشارکت و همکاری بازیگران منطقهای ایجاد نمود. اما رهبران سعودی از حضور آمریکا استقبال میکنند و با در اختیار گذاشتن پایگاه و امکانات مختلف، بسترهای لازم را برای حضور و نقشآفرینی این قدرت فرامنطقهای فراهم میکنند. به عبارت دیگر، رهبران سعودی در تلاش هستند تا با تعامل و همکاری با آمریکا در منطقه، به موازنهسازی در برابر ایران دست بزنند؛ سیاستی که در قالب اقدامات و توافقات مختلف نمودار شده است.
عربستان سعودی در طرحها و همکاریهای نظامی – امنیتی آمریکا و کشورهای منطقه، که یکی از اهداف اساسی آن ایجاد موازنه در برابر جمهوری اسلامی ایران است، بازیگری محوری است. (اسدی،۱۳۸۹: ۳)
۲-۸- مبانی بیناذهنی هویتی عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران
سازهانگاری به عنوان یکی از نظریات عمده سیاست خارجی به نقش هنجارها در تکوین و ساخت هویتها و منافع دولتها توجه دارد. مهمترین روش بررسی تاثیر مولفه هویت برسیاست خارجی عربستان در قبال رویکردهای ایران، بررسی مبانی بیناذهنی است که منظور قواعد، هنجارها، رویهها، انگاره ها و ایستارهای نشات گرفته از هویت عربستان است که در فرآیند تعامل با نیروهای داخلی و خارجی – به ویژه جمهوری اسلامی ایران – شکل گرفتهاند. این مبانی بسیار گسترده و متعددند که از آن میان به موارد ذیل اشاره میشود که از اهمیت بیشتری برخوردارند:
۲-۸-۱- تعصب و قبیله گرایی
از آنجا که ساخت اجتماعی غالب در عربستان سعودی قبیلهگرایی است، ارزشها، هنجارها و انگاره های ذهنی – قبیلهای یکی از پایههای فرهنگ سیاسی آن کشور را تشکیل میدهند. بدون شک یکی از این هنجارها و ارزشها تعصب و قبیلهگرایی است. تعصب به منزله روح قبیله است که فرد را نسبت به قبیله خود وابسته میکند. (حی تی، ۱۳۴۴: ۳۸) به عبارتی، تعهد و مسئولیت مشترک افراد در دفاع از منافع قبیله تعصب نامیده میشود. فرآیند پذیرش یک خارجی به عنوان شهروند، در جوامع با جهتگیری قبیلهای مفهومی ناآشناست. (Bahry, 2009:2)
یک خارجی همیشه در میان قوم عرب یک خارجی محسوب میشود و اعراب هرگز خارجیان را از خود نمیدانند. (لورنس، ۱۳۶۹: ۵۳) از این رو، تاکید بر هویت قبیلهای و خانوادگی شیوهای برای حفظ انسجام و پیوستگی محلی و دورنگه داشتن خارجیان است.
اگرچه با طرح اندیشههای وطنی، عربستان به برقراری و حفظ پیوندهای فراقبیلهای و تشکیل دولت ملی پرداخت ولی این کشور نیز همچون دیگر جوامع عرب نتوانسته است از خصوصیات و ویژگیهای هویت قبیلهای و تعصبهای حاصل از آن رهایی پیدا کند. البته هرچند بطور ظاهری، اعراب منطقه خاورمیانه دولتهایی را تشکیل دادهاند که هسته اصلی نظام منطقهای خاورمیانه را تشکیل میدهند و تلاش دارند تا در مقابل هسته پیرامون – که شامل ایران، ترکیه و اسرائیل است – هویتی واحد از خود به نمایش بگذارند. آنها تقریبا احساس میکنند که به یک جامعه مذهبی، نژادی و زبانی خاص تعلق دارند.(Ibrahim, 2002:229-230)
قبیلهگرایی و عربگرایی یکی از مهمترین مولفههای هویتی دولت عربستان است؛ موضوعی که بر رفتار این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران، که برای اعراب «دیگری» محسوب میشود، تاثیر منفی میگذارد.
۲-۸-۲- سلفیگری
سلفیگری یکی دیگر از ارزشها و هنجارهای مذهبی دولت و ملت عربستان است که تاثیر زیادی بر رویکرد و ادراک آنها نسبت به دیگر کشورهای منطقه به ویژه جمهوری اسلامی ایران دارد. سلفیگری ویژگی خاص هویتی دولت عربستان سعودی است. سلفی گری در لغت به معنای تقلید از گذشتگان، کهنه پرستی یا تقلید کورکورانه از مردگان است و در اصطلاح کاربردی نام نحله فکری است که معتقدند عقاید اسلامی باید به همان نحوی بیان و عمل شوند که در دوران صحابه و تابعین گفته و عمل میشده است. به عبارت دیگر، هر عملی که در زمان پیامبر (ص) وجود نداشته و انجام نمیشده بعدا نیز نباید انجام شود. (مشکوه الدینی، ۱۳۵۱: ۵۱۰)
در اندیشه سلفیون، روشهای عقلی و منطقی جایگاهی ندارند و فقط نصوص قرآن، احادیث و ادله مفهوم از نص قرآن برای آنان حجت است. سلفیه پدیدهای است که انحصارطلبانه مدعی مسلمانی است و همه را جز خود کافر میداند.
سلفیه دستی بلند میکند و میگوید: بیایید با کنار گذاشتن همه مذاهب به سوی یگانه شدن برویم. اما با دست دیگر شمشیر تکفیر بر میکشد و مدعی میشود که با حذف دیگران از جامعه اسلامی و راند
ن آنان به سمت کفار، جامعه اسلامی را یکدست میکند. (البوطی، ۱۳۷۵: ۲۷۷ )
شعار وهابیت که داعیه سلفیگری است این است که: یا داخل گروه وهابی شو، یا جزایت کشتن است و برای زنانت بیسرپرست شدن و برای کودکانت یتیمی.(مسجد جامعی، ۱۳۸۰: ۱۳ و ۲۶)
از این رو وجود این هنجار در فرهنگ سیاسی – مذهبی عربستان سعودی سبب میشود تا این کشور سیاست خارجی خصمانه و تقابل گرایانهای در قبال دولت شیعی ایران اتخاذ کند.
۲-۸-۳- جهاد با کافران و بدعت گرایان
یکی دیگر از انگارههای فرهنگی – مذهبی خاص جامعه عربستان سعودی که ناشی از تفکر مذهبی آنهاست، تکفیرگرایی و جهاد با کافران و بدعتگرایان است. بدعت در اصطلاح شرعی به این معناست که انسان امر خارج از دین را در دین وارد یا مسئله غیردینی را دینی قلمداد کند. از دید آنها سجاده پهن کردن برای نماز، دعای مشترک امام و ماموم بعد از نماز و … بدعت در دین محسوب میشود و باید برای محو آنها شمشیر به دست گرفت. از نظر آنها ویژگی واقعی هر انسان نه در تقوای فردی، بلکه در جهاد بروز میکند و اینکه حتی جهاد بر حج، نماز و روزه نیز برتری دارد.
محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار اندیشه سلفی در پیمان اول خود با محمد بن سعود در سال ۱۷۴۴ از وی سوگند میگیرد که برای نشر تفکرات سلفی به جهاد برخیزد. او نیز به جد آلسعود قول داد که هرگز دست از یاری و پشتیبانی سعودیان برندارند و به عبارتی دیگر مهر تایید مذهبی بر حکومت آلسعود بزند. (Al-Rasheed, 2002: 17)
امروزه اهمیت هنجار جهاد در عربستان سعودی تا بدان حد است که در پرچم آن نیز هویداست. شمشیری که به شکل افقی در قسمت پایین پرچم ترسیم شده نمادی از جنگ مقدس است که پایه تشکیل حکومت سعودی بوده است.(Wynbrandt, 2004: 189)
از منظر بنیانگذاران انگارهای مذهبی در عربستان سعودی، هرگونه مذهبی به جز سلفیگری و وهابیت مطرود و تکفیر میشود و باید از هر روشی حتی با جهاد (یا همان جنگ و خشونت) به نفی آنها پرداخت؛ مقولهای که باعث اصطکاک آنها با دیگر مذاهب و فرق حتی اسلامی در منطقه شده و منطقه را با ناامنی مستمر مواجه کرده است. ایران با دولت شیعی نیز از این امر مستثنی نیست. ایران نیز به سهم خود در تلاش است تا بتواند بر خواسته های هویتی و هنجاری خود من جمله از منابع بیناذهنی خود یعنی اسلامگرایی شیعی و ملیگرایی یا همان ایرانگرایی جامه عمل بپوشاند؛ یعنی همان چیزی که سلفیهای عربستان از آن به عنوان بدعتگرایی یاد میکنند.
۲-۸-۴- شیعه ستیزی
یکی دیگر از ایستارهای متبلور از آیین وهابیسم، خصومت بی حد و حصر آنها با شیعیان است. آنان شیعیان را بدعتگرا، رافضی و کافر تلقی میکنند و ریختن خونشان را مباح میدانند. شیعه ستیزی وهابیون (سلفی) هم جنبه نظری و هم جنبه عملی دارد.
درجنبه نظری، کتب متعددی به رشته تحریر درآمدهاند که در آن شیعیان مورد لعن و نفرین قرار گرفتهاند. در میان آنها میتوان به کتاب منهاج السنه النبویه فی نقض الشیعه القدریه نوشته ابن تیمیه اشاره کرد. این کتاب در رد کتاب منهاج الکرامه فی معرفه الامامه نوشته علامه حلی نگارش شده است. احمد بن تیمیه حرّانی حنبلی معروف به ابن تیمیه یکی از حلقههای وصل بسیار مهم جریان سلفیگری و از نمادهای شاخص این حرکت محسوب میشود. وی در این کتاب تلاش کرده تا شیعه را یک جریان سیاسی مرتبط با یهود و دشمن اسلام معرفی کند. (ناظمی قره باغ، ۱۳۹۰: ۶۲) محمد بن عبدالوهاب نیز در کتاب التوحید، تفکرات و عقاید شیعه را شرک تلقی کرده است. وی در این کتاب مینویسد: کسی که در کفر شیعه شک کند، کافر است. بنابراین، از ویژگیهای فرهنگی فرقه وهابیت، تعصب خشک آن در ضدیت با شیعه است. (مسجد جامعی، ۱۳۸۰: ۴۲)
از نظر عملی نیز، وهابیون چندین بار شیعیان را قتل عام کردهاند. و حتی عبدالعزیز بن سعود، پسر و جانشین محمد بن سعود، نیز بعد از اشغال مکه و مدینه در سال ۱۹۲۵ تمامی گنبدها، ضریح ها و قبوری که در آنجا بوده و مورد احترام شیعیان بود را تخریب کرد. دولت عربستان سعودی نسبت به شیعیان جامعه خود نیز تبعیض روا میدارد و آنان را از تحصیل در مراکز آموزشی و استخدام در ارتش و مشاغل حرفهای منع میکند؛ و حتی در پاسخ به اعتراضات آنها از اهرم سرکوب استفاده میکند. (Wynbrandt, 2004: 242)